دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۸:۲۰
۰ نفر

محمدجعفروالاتبار: تاسیس رژیم اسرائیل در سال 1948 سرآغاز فصلی خونبار از تاریخ جهان و به‌ویژه تاریخ خاورمیانه است.

 بیهوده نیست که نام اسرائیل و صهیونیسم در نگاه مخاطب امروزی مترادف با کشتار، بی‌خانمانی، غصب سرزمین، بی‌توجهی به معاهدات جهانی و... است. آنچه در روز یکشنبه در مناطق اشغالی و مرزهای فلسطین اتفاق افتاد، چیزی جدای از این تاریخ سراسر خونین نیست؛ بازتابی از خوی تجاوزگری رژیمی که برای بیش از 60 سال موجودیت سازمان‌ها، معاهدات و میثاق‌های بین‌المللی را به کاریکاتوری بدل کرده است که با شنیدن نام آنها، معیارهای دوگانه‌ای که جهان ما را احاطه کرده‌اند، به اذهان خطور می‌کند. اسرائیل و موجودیت متکی به زور و تجاوز آن همواره باری سنگین بر وجدان جهانیان بوده است و بیهوده نیست که در رتبه‌بندی‌ها، همواره این رژیم جزء منفورترین‌ها از نظر افکار عمومی تلقی و ارزیابی می‌شود.

با مروری بر تاریخ معاصر خاورمیانه و روند تکوین این رژیم می‌توان دریافت که در انگارهای ذهنی جهت‌دهنده به سیاست امنیتی و خارجی اسرائیل این باور عمیق نهفته است که با توجه به تاسیس اجباری و متکی به تحمیل رژیم، ادامه موجودیت و تحکیم موقعیت این رژیم تنها و تنها در صورتی ممکن خواهد بود که سیاست امنیتی و خارجی اسرائیل دائما در موضعی تهاجمی قرار داشته باشد؛ به این معنا که در وهله نخست فلسطینی‌ها و در مرحله دوم اعراب و مسلمانان و نهایتا جامعه جهانی چاره‌ای جز پذیرش خواسته‌ها و اولویت‌های اسرائیل نداشته باشند. در راستای «سیاست تحمیل خود» است که اسرائیل طی 50 سال گذشته در کنار اینکه تجاوز، غصب زمین، کشتار و ترور سازمان یافته دولتی را در دستور کار خود قرار داده است، عملا و در هیچ مقطعی خود را متعهد و ملزم به رعایت میثاق‌نامه‌های بین‌المللی ندانسته و در هر مکان و زمانی که مفاد این میثاق‌ها را به نفع خود ندیده، به آنها بی‌توجهی کرده است.

این داستان به نحو جالب‌تری در حوزه قراردادهای صلح نیز تکرار شده است. مروری بر توافقنامه‌های صلح اعراب و اسرائیل از اجلاس مادرید و معاهده اسلو به این سو نشان خواهد داد که مهم‌ترین عاملی که نهایتا معاهدات و مذاکرات را به شکست کشانیده است، کارشکنی اسرائیلی‌ها و عدم‌التزام آنها به تکالیف خودشان بوده است.حال سؤال مطرح در این فضا این است که تاثیرات کشتار «یوم النکبه» در معادلات مسئله فلسطین چه می‌تواند باشد؟ اولین تاثیر این رویدادها، جلب توجه مجدد افکار عمومی جوامع اسلامی و جهانی به وضعیت دشوار فلسطین است که برخی مواقع از آن غفلت می‌شود. دومین تاثیر را می‌توان در پرتو تحولات اخیر منطقه‌ای توضیح داد؛ در موقعیتی که دولت‌های حامی روند صلح سقوط کرده‌اند یا در بحران هستند، با این اقدام اسرائیل طبعا ایده صلح و امید به تحقق آن با دشواری‌های بیشتری روبه‌رو خواهد شد؛ به‌ویژه که افکار عمومی جامعه عربی خواستار برخوردی فعال‌تر با رژیم صهیونیستی و اقدامات آن است. در این بین احتمال بسیاری می‌رود که ظرفیت‌های جدیدی برای حامیان جریان مقاومت در منطقه ایجاد شود. سومین تاثیر را می‌توان در حوزه سیاست قدرت‌های بزرگ دانست.

غرب همواره در معادلات منطقه‌ای از اسرائیل حمایت کرده است و این دلیل مهمی برای نفرت عمومی از دولت‌های غربی در میان افکار عمومی جوامع مسلمان بوده است. در تحولات اخیر، غرب و به‌ویژه آمریکا کوشیدند با حمایت از روند تغییر به تقویت و بهبود وجهه عمومی خود اقدام کنند. طبعا در مقطعی که اسرائیل دست به کشتار عده زیادی تظاهر‌کننده غیرمسلح زده و تعداد بیشتری را زخمی کرده است، طبعا غرب بر سر یک دوراهی در مورد نوع مواجهه با مسئله قرار گرفته است: آیا باید همچنان از محکومیت اسرائیل جلوگیری کرد یا با خواست افکار عمومی مردم منطقه و جهان برای محکومیت و اقدام علیه اسرائیل همسو شد؟ با توجه به اینکه ورود در مسیر دوم بسیار نامحتمل است، احتمالا بسیاری از رشته‌ها در جریان تحولات اخیر خاورمیانه در مورد بهبود چهره، پنبه خواهد شد.

 

کد خبر 135199

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز